فرسایش معلم و از بین رفتن عقلِ تربیتی در آموزشوپرورش
ایسنا/اصفهان فرسایش شغلی معلمان، نشانه از بین رفتن تدریجی معنای معلمی در ساختاری است که برنامه درسی را به باری انباشته و معلم را به مجری خسته دستورالعملها تقلیل داده است. وقتی معلم حق تصمیم، خلاقیت و کنش تربیتی ندارد، تحلیلرفت نه یک استثنا، بلکه قاعده میشود.
مسئله «تحلیلرفت انرژی شغلی معلمان» در سالهای اخیر به یکی از مهمترین چالشهای نظام آموزشی کشور تبدیل شده است؛ چالشی که نهتنها بر سلامت روان و رضایت شغلی معلمان اثر گذاشته، بلکه بهطور مستقیم کیفیت یادگیری دانشآموزان را نیز تحتتأثیر قرار داده است. کارشناسان معتقدند ریشه این وضعیت را باید فراتر از مشکلات معیشتی، در ساختارهای برنامهریزی درسی و شیوههای نظارتی جستوجو کرد.
بررسیهای علمی و پژوهشی نشان میدهد که آموزشوپرورش در دوره پساکرونا، بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری عمیق در رویکردهای مدیریتی و تربیتی است. فشارهای ناشی از آموزش مجازی، انتظارات فزاینده اجتماعی و نبود حمایتهای ساختاری مؤثر، زمینه بروز نوعی فرسودگی و تحلیلرفت انرژی مزمن را در میان معلمان فراهم کرده است.
در همین چارچوب، مفهوم «تابآوری شغلی معلم» بهعنوان راهکاری نوین مورد توجه پژوهشگران حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی قرار گرفته است؛ مفهومی که میکوشد با اصلاح برنامه درسی، متعادلسازی وظایف و تقویت حمایتهای نهادی، از معلم بهعنوان مهمترین سرمایه انسانی نظام آموزشی صیانت کند.
وقتی معلم «مسئول اجرا»ست، نه «فاعل تربیت»
زهرا کاظمی، پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به وضعیت کنونی آموزشوپرورش کشور، مسئله «تحلیلرفت انرژی شغلی معلمان» را یکی از جدیترین بحرانهای پنهان نظام آموزشی دانست و اظهار کرد: آنچه امروز در مدارس میبینیم صرفاً نارضایتی شغلی یا خستگی مقطعی نیست، بلکه نشانههای یک فرسایش ساختاری است که ریشه در شیوه نگاه به آموزش و نقش معلم دارد؛ جایی که آموزش از پرورش استعداد و معنا، به مدیریت روزمره بحران تقلیل یافته است. در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا نظام آموزشی ما هنوز معلم را «فاعل تربیت» میداند یا صرفاً اهرمی برای اجرای برنامههایی که خودشان به بحران بدل شدهاند؟
وی افزود: در نظام آموزشی فعلی، معلم بیش از آنکه طراح تجربه یادگیری و کنشگر تربیتی باشد، به مجری بخشنامهها و پروتکلها تبدیل شده است. این رویکرد نهتنها شأن شغلی معلم را تضعیف میکند، بلکه عملاً امکان خلاقیت، ارتباط انسانی و تربیت عمیق را از کلاس درس میگیرد؛ همین جاست که تحلیلرفت روانی و شغلی آغاز میشود.
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی بیان کرد: تجربه سالهای پساکرونا نشان میدهد که افزایش ترک خدمت معلمان، افت کیفیت تدریس و کاهش رضایت شغلی، پدیدههایی جدا از هم نیستند، بلکه حلقههای یک زنجیره معیوباند که مستقیماً به ناکارآمدی برنامهریزی درسی و ضعف حمایتهای شغلی بازمیگردند.
بحران معلم؛ مسئله حقوق نیست، مسئله معناست
کاظمی ادامه داد: اگرچه مشکلات معیشتی را نمیتوان نادیده گرفت، اما فروکاستن تحلیلرفت معلمان به عامل حقوق و امکانات، نوعی سادهسازی خطرناک است. مسئله اصلی آن است که برنامههای درسی حجیم و نظارتهای اداری غیرحمایتی، معلم را از نقش تربیتی تهی کرده و او را به اپراتور آموزش تبدیل ساختهاند؛ مسیری که در نهایت به تهیشدن شغل معلمی از معنا میانجامد.
وی با اشاره به مفهوم «تابآوری شغلی معلم» بیان کرد: این مفهوم در رویکردهای نوین برنامهریزی درسی، نقطه مقابل نگاه تقدیرگرایانه به تحلیلرفت شغلی است. براساس این دیدگاه، فرسایش انرژی شغلی معلمان یک سرنوشت ناگزیر نیست، بلکه پیامد طراحیهای نادرست و قابل اصلاح در ساختار برنامه درسی و نظام پشتیبانی آموزشی است.
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی گفت: گزارشها و آمارهای رسمی وزارت آموزشوپرورش نشان میدهد بیش از نیمی از معلمان ایرانی درجاتی از فرسایش شغلی را تجربه میکنند؛ مسئلهای که مستقیماً بر کیفیت یادگیری دانشآموزان اثر میگذارد. بدون اصلاح جدی برنامه درسی، هر سیاست حمایتی دیگر صرفاً مُسکن خواهد بود.
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی تأکید کرد: برنامه درسی فعلی، با تراکم بالای محتوا در بازههای زمانی محدود، معلم را به «ماشین انتقال مطلب» بدل کرده است؛ در چنین ساختاری نه فرصتی برای تعامل انسانی باقی میماند و نه مجالی برای خلاقیت و حتی بازیابی انرژی روانی معلم. این چرخه، تحلیلرفت را بازتولید میکند.
برنامه درسی؛ بار اضافه یا نقشه رشد؟
کاظمی ادامه داد: شواهد پژوهشی داخلی و بینالمللی نشان میدهد برنامههای درسی منعطف، مسئلهمحور و متمرکز بر مفاهیم کلیدی، بهطور معناداری از شدت فرسایش شغلی معلمان میکاهند. این الگوها به معلم امکان میدهند نقش فعال و خلاق خود را بازیابد؛ تغییری که در نظام آموزشی ما دیگر یک ضرورت فوری است، نه یک ایده آرمانی.
وی با اشاره به سازوکارهای نظارتی رایج بیان کرد: نظارتهای اداری مکرر، فرمها و گزارشنویسیهای پایانناپذیر، معلم را از تمرکز بر کلاس درس بازمیدارد و او را به ثبتکننده عملکرد تقلیل میدهد. این در حالی است که الگوهای نظارت مشارکتی و شغلی، مبتنیبر گفتوگو و یادگیری جمعی، هم رضایت شغلی را افزایش میدهند و هم کیفیت آموزش را ارتقا میبخشند.
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی افزود: تجربه برخی مدارس که جلسات منظم «اشتراک تجربه» و یادگیری همکارانه دارند، نشان میدهد در چنین فضاهایی، میزان تحلیلرفت معلمان کمتر و نوآوری آموزشی بیشتر است؛ الگویی بومی و قابل تعمیم که متأسفانه هنوز در سیاستگذاری کلان جدی گرفته نشده است.
پساکرونا؛ معلم در خط مقدم بحران
کاظمی گفت: همهگیری کرونا آزمون واقعی تابآوری معلمان بود. آموزش مجازی شتابزده، نبود آموزشهای فنی، دوگانگی نقش معلم و والد و افزایش انتظارات اجتماعی بدون پشتوانه حمایتی، فشارهای بیسابقهای بر معلمان وارد کرد.
وی تأکید کرد: این تجربه بهروشنی نشان داد برنامه درسیای که قابلیت دیجیتالشدن ندارد، معلم را در شرایط بحران تنها میگذارد. ادغام تدریجی و هوشمند فناوری در برنامهریزی درسی، همراه با آموزش مستمر معلمان، دیگر یک گزینه انتخابی نیست، بلکه شرط تابآوری نظام آموزشی در آینده است.
وقتی برنامه درسی خودش مسئله میشود
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی در خصوص ضرورت عبور از نگاه ایستا به برنامههای درسی اظهار کرد: برنامه درسی پویا باید بخشی از اختیار محتوایی و روش تدریس را به معلم واگذار کند و ارزیابی عملکرد او را نه براساس «پوشش خطبهخط کتاب»، بلکه بر پایه پیشرفت واقعی دانشآموزان تعریف نماید. در غیر این صورت، معلم به مجری خسته یک دستورالعمل از پیشتعیینشده تقلیل مییابد و این همان نقطه آغاز فرسایش کرامت شغلی است.
کاظمی افزود: کارگاههای منظم هوش هیجانی و مدیریت استرس، زمانی مؤثر خواهند بود که بهعنوان اعتبار شغلی رسمی برای معلمان به رسمیت شناخته شوند، نه فعالیتهای تزئینی یا فوقبرنامه. شواهد داخلی نشان میدهد اینگونه مداخلات علمی میتواند بهطور معنادار نرخ ترک خدمت معلمان را کاهش دهد.
وی تصریح کرد: پژوهشهای میدانی و طرحهای آزمایشی نشان میدهد معلمانی که برنامههای تابآوری شغلی را طی کردهاند، رضایت شغلی بالاتری گزارش کرده و کاهش غیبتهای کاری در آنان مشاهده شده است؛ نکته مهم آن است که این نتایج حتی پس از یک سال پیگیری نیز پایدار ماندهاند.
خانواده و جامعه؛ همراه آموزش یا فشار پنهان؟
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی ادامه داد: یکی از عوامل کمتر دیدهشده در تضعیف تابآوری معلمان، محیط بیرونی مدرسه است. انتظارات غیرواقعی برخی والدین، بدون درک فشارهای برنامه درسی و حجم وظایف معلم، عملاً به تشدید فرسایش روانی و شغلی او منجر میشود. جلسات هماندیشی واقعی میان خانواده و مدرسه میتواند این شکاف ادراکی را کاهش دهد.
کاظمی با اشاره به نقش گفتمان عمومی درباره آموزش بیان کرد: جامعهای که معلم را صرفاً «نجاتدهنده نمره» میبیند و نه مهندس رشد انسانی، ناخواسته چرخه استهلاک شغلی معلمان را بازتولید میکند. تغییر این نگاه، نیازمند بازنگری جدی در رویکردهای رسانهای و فرهنگی است.
وی گفت: در این میان، «تعادل» حلقه مفقوده برنامه درسی است. برنامه درسی متعادل با منطقیسازی ساعات کار و انتظارات شغلی، فضای تنفس شغلی ایجاد میکند؛ الگویی که در بسیاری از نظامهای آموزشی موفق جهان بهخوبی قابل مشاهده است.
حافظهمحوری؛ ریشه پنهان استهلاک شغلی
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی تأکید کرد: تمرکز افراطی برنامه درسی فعلی بر محفوظات، معلم را به تکرارگری پرهزینه تبدیل کرده است. گذار تدریجی به یادگیری پروژهمحور و مهارتمحور، هم فشار روانی معلم را کاهش میدهد و هم کیفیت یادگیری دانشآموزان را ارتقا میبخشد.
کاظمی افزود: در دانشگاههای تربیتمعلم، تابآوری شغلی باید به یکی از ستونهای اصلی برنامه آموزشی تبدیل شود. واحدهای درسی مشخص برای مدیریت کلاس پویا، سلامت روان شغلی و مهارتهای تطبیقی، دیگر یک انتخاب لوکس نیست، بلکه ضرورتی انکارناپذیر است.
سیاستگذاری آموزشی؛ از شعارهای دلگرمکننده تا تصمیمهای شجاعانه
وی با بیان اینکه سیاستگذاری آموزشی نیازمند تغییر زاویه دید است، بیان کرد: برنامه درسی باید از منظر «حقوق شغلی معلم» بازطراحی شود. کاهش حجم محتوای غیرضروری و تقویت حمایتهای رفاهی، گامهایی اولیه، اما تعیینکنندهاند.
این پژوهشگر حوزه علوم تربیتی و برنامهریزی درسی ادامه داد: پیوند دادن برنامه درسی با سلامت روان معلم، هزینهتراشی نیست، بلکه نوعی سرمایهگذاری بلندمدت است. معلمی که تابآور باشد، دانشآموزانی تربیت میکند که خود قادر به مواجهه سالم با فشارهای زندگی خواهند بود.
کاظمی یادآور شد: آموزش مداوم در حوزه مهارتهای نوین تدریس و فناوریهای آموزشی، معلم را پویا نگه میدارد و حس پیشرفت و معنا را در حرفه او تقویت میکند؛ البته به شرط آنکه این آموزشها دارای اعتبار شغلی و قابل ثبت در رزومه شغلی باشند.
به گزارش ایسنا، بنابرآنچه گفته شد، تحلیلرفت انرژی شغلی معلمان، نشانهای از یک چالش عمیقتر در فهم ما از آموزش است. تا زمانی که برنامه درسی بازطراحی نشود، نظارتها ماهیت حمایتی پیدا نکنند و معلم دوباره بهعنوان فاعل تربیت به رسمیت شناخته نشود، هیچ اصلاحی پایدار نخواهد بود. حفظ معلم، در حقیقت حفظ کیفیت آموزش و آینده سرمایه انسانی کشور است؛ مسئلهای که دیگر تحمل تعویق ندارد.
آنچه امروز از آن بهعنوان تحلیل توان شغلی یا فرسایش شغلی معلمان یاد میشود، نه یک سرنوشت ناگزیر، بلکه محصول مستقیم برنامهریزی درسی ناکارآمد و سیاستگذاریهای سطحی است. بازطراحی برنامه درسی با محوریت تابآوری شغلی، تعادل کار و زندگی و انعطافپذیری، میتواند آموزش را از وضعیت بحرانی خارج کند. ورود جدی و ساختاری تابآوری شغلی به برنامهریزی درسی، یک انتخاب تزئینی نیست؛ بلکه ضرورتی حیاتی برای حفظ سرمایه انسانی آموزش و تبدیل معلم از «مجری محتوا» به «خالق تجربه یادگیری انسانی» است.
دیدگاه / پاسخ
موارد مرتبط
محبوبترین مطالب
مجموعه ها
خبرنامه
با عضویت در خبرنامه از جدیدترین اخبار روز مطلع شوید!